سلام دوستای مهربونم...
تو تنهایی این چند روز تعطیلی، ابیات زیر به دلم اومد که تقدیمتون می کنم...
آنگه که خاک می شوم و زار می زنم
چنگی به زلف پر خم دلدار می زنم
از آشنا که هیچ نصیب دلم نشد
آخر سری به خانه ی اغیار می زنم
با مردگان خفته نشد کام دل روا
فریاد خود به مرده ی بیدار می زنم
پروانه وار گرد رخش در تلاطمم
هم چرخشی به گنبد دوار می زنم
راهی به کلبه ی خَمّارگان نمی یابم
چشمی به چشم چشمه ی خَمّار می زنم
سردار عشق بودم و سر بر سرای تو
سر را به گیسویت صنما، دار می زنم
تنهاییم ببین، گله و ناله ام شنو...
این ناله را به گوش کران، جار می زنم
از بخت بد نظاره ی آخر نشد نصیب
نظّاره ها ز حسرت دیدار می زنم...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: